خاطره ی جالبی رو سردار مهری امروز برای من تعریف کرده که میخوام براتون بگم .
ایشون فرمودندکه چند روز قبل از عملیات من حاج بصیررو تو قرارگاه لشگر دیدم
دیدم خوشحاله علتشو پرسیدم گفت دیشب خواب عجیبی رو دیدم
خواب دیدم که کسی در خواب به من سیب سیاه و شیرینی رو داد
من سیب و خوردم
حاج حسین به ایشون گفت که من حس میکنم که این سیب ، سیب شهادته .
من من حس میکنم در این عملیات شهید میشم عملیات انجام شد ودر ادامه عملیات سردار شهید علی اصغر بصیر به شهادت رسید
سردار مهری میگه که ما وارد قرارگاه شدیم دیدیم حاج بصیر وسط میدون وایستاده و یک جسم پتو پیچ شده جلو ایشون هست گفتم حاجی چه خبر
نگاهی به من کرد و گفت این جسم علی اصغر ماست که از من سبقت گرفته بعد هم گفت یادته بابت سیب باهات صحبت کردم
این سیب سیاه شیرین درواقع جسم سوخته شده برادرم علی اصغره