سردار سرلشكر صفوي :
واكنش غافل گير كننده نيروهاي انقلاب , مركز ثقل ناكامي رژيم بعث در جنگ بود
گفت وگوي اختصاصي روزنامه جمهوري اسلامي با سردار سرلشكر پاسدار دكتر سيد يحيي صفوي فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
بخش نخست گفت و گو از : حسين زكريائي
اشاره : آنگاه كه همسايه غربي ايران اسلامي با قدرتي عظيم كه برگرفته از حمايت جميع ابرقدرت هاي شرق و غرب بود , به مرزهاي ايران حمله ور گرديد به خيال خام خود , دروازه هاي شهرهاي ايران را يكي يكي و پشت سر هم در مقابلش گشوده مي ديد حال آنكه بچه هاي مظلوم خميني كبير(ره ) در نهاد تازه تاسيس سپاه اين خيال را به آرزويي دست نيافتني بدل كردند.
بي ترديد همه لحظات آن روزها براي بچه هاي سپاه بيادماندني و خاطره انگيز است ; لحظاتي كه خاطرات آن چون گنجي گرانبها در دل و سينه شان جاي گرفته است .
سردار سرلشكر پاسدار دكتر سيديحيي صفوي ; جوان خوش قامتي كه همه او را « آقارحيم » صدا مي زدند از جمله آن بچه هاست كه امروز سكان نهاد قدرتمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را بر عهده دارد.
در آستانه هفته دفاع مقدس بر آن شديم تا گفت و گويي با ايشان داشته باشيم وجرعه اي از خاطرات آن روزها را بنوشيم كه با هماهنگي هاي معمول , اين امر توسط برادر بزرگوار جناب سرهنگ هاشمي دانا ميسر شد و سردار با حوصله در دفتر كارشان به پرسشهاي ما پاسخ گفتند.
آنچه در پي مي آيد بخش اول گفت و گوي ما با ايشان است كه از نظر شما مي گذرانيم :
ضمن تشكر از شما كه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد , بعنوان اولين سئوال بفرمائيد , وضعيت عراق در سال 1359 چگونه بود و رژيم بعث با تهاجم به مرزهاي ايران چه اهدافي را دنبال مي كرد
بسم الله الرحمن الرحيم ـ ضمن تشكر از جنابعالي و همكاران محترم شما در روزنامه ارزشمند جمهوري اسلامي , جا دارد در ابتدا يك صحبت مقدماتي از وضعيت عراق در آغاز جنگ تحميلي بكنم , سپس به شرح وضعيت سپاه پاسداران در آغاز جنگ تحميلي بپردازم .
برتري سياسي , نظامي عراق همراه با حمله سراسري و غافلگيرانه از زمين و هوا و دريا به جمهوري اسلامي ايران هرگونه احتمال ناكامي عراق را از ميان برده بود و به همين دليل يكي از مباحث اساسي تحليل گران و ناظران نظامي , علل ناكامي و شكست عراق در اين جنگ مي باشد.
در اين زمينه تا به حال بحث و گفت وگوي مستقلي صورت نگرفته ولي ما اميدوار هستيم كه با گذشت 16 سال از پايان جنگ در هفته دفاع مقدس امسال فرماندهان عالي نظامي ارتش و سپاه و همچنين مسوولان سياسي كه در جنگ مسووليت داشتند , بتوانند براي مردم عزيزمان اين مبحث را بازگو كنند.
از نظر خود من عراقي ها در طرح ريزي , هدف گذاري و سازماندهي تجاوز به ايران , هم محيط بين المللي را , هم محيط منطقه اي را و هم محيط ملي داخل ايران را مورد توجه قرار داده بودند.
از آنجائيكه آمريكائيها به خاطر شكست شان در تجاوز نظامي به طبس و هم در تصرف لانه جاسوسي در تهران توسط دانشجويان پيرو خط امام و هم اصل پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و مواضعي كه حضرت امام (ره ) گرفت , و باعث تحقير آنها در محيط بين المللي شده بود به شدت از ايران عصباني و ناراحت بودند. از طرفي ديگر در جهان دو قطبي آن زمان كه يك طرف اتحاد جماهير شوروي و بلوك شرق بود , شورويها درگير اشغال نظامي افغانستان بودند و مايل بودند توجهات بين المللي از مسئله اشغال افغانستان به يك جنگ جديدي در منطقه معطوف شود و با توجه به اينكه ساز و برگ نظامي ارتش عراق روسي بود , بنابر اين در محيط دو قطبي جهان يا در محيط بين المللي بايد بگوئيم يك نوع توافقي ـ اگرچه نانوشته ـ بين اين دو قدرت بزرگ جهاني براي شروع اين جنگ تحميلي انجام شد.
در رابطه با مسائل منطقه اي نيز كشورهاي منطقه پيرامون ايران و كشورهاي خاورميانه بخصوص رژيم اشغالگر قدس به شدت از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و آن پتانسيلي كه امام در روحيه ملت هاي اسلامي و ملت ايران ايجاد كرده بود به شدت احساس خطر مي كردند و احساس مي كردند پيروزي انقلاب اسلامي اولين گامي است به سمت مرگ اين رژيم و صهيونيستها لذا در تلاش بودند منابع انساني و اقتصادي ايران را تضعيف كنند و رژيم نوپاي جمهوري اسلامي در ايران را متلاشي نمايند و به همين دليل مايل بودند كه اين رژيم اسلامي به رهبري امام (ره ) وارد جنگ شود.
از طرفي ديگر بعضي از كشورهاي عربي منطقه نگران گسترش امواج انقلابي در كشورهاي خودشان بودند و احساس مي كردند ممكن است كه اين موج ايجاد حكومت هاي مردمي و حكومت هايي براساس قرآن و سنت به كشورهاي آنها نيز سرايت كند و با تفسيرها و تحليل هايي كه بعضي از سياسيونشان در مقابل اين حكومت جديد داشتند احساس ضعف مي كردند , البته آمريكائيها هم در دادن اين تحليل به آنها كه ممكن است امواج انقلاب اسلامي به سرزمين هاي ساير كشورها هم برسد , بيشتر آنها را تحريك مي كردند , بنابر اين محيط پيراموني ايران , يعني منطقه خاورميانه تحت تاثير پيروزي انقلاب اسلامي نگران بود.
در محيط داخلي ايران نيز ما تا آن زمان انسجام سياسي در كشور نداشتيم و دولت ما يك دولت منسجم و قدرتمند نبود و دولت آقاي بني صدر بعنوان رئيس جمهور با نخست وزير (شهيد رجايي ) مشكل داشت , با مجلس شوراي اسلامي و با قوه قضائيه كه آن زمان آيت الله شهيد دكتر بهشتي در راس آن بود مشكل داشت و يك انسجام و وحدت سياسي در راس قواي سه گانه ايران نبود و نيروهاي نظامي ما هم كه مسووليت دفاع از مرزهاي كشور را داشتند دچار مشكلاتي بودند كه دفاع را بسيار مشكل مي نمود , بخصوص بعد از آن حادثه كودتاي نوژه و دستگيري بعضي از سران ارتش كه در آن كودتا شركت داشتند و همچنين عدم فرماندهي صحيح كل قوا بر نيروهاي مسلح توان دفاع توسط نيروهاي مسلح را گرفت .
لذا اين سه موضوع يعني وضعيت سياسي داخل كشور , محيط منطقه اي و محيط بين المللي , از جمله علل هاي تجاور عراق به مرزهاي ميهن اسلامي بود.
از طرفي ديگر يادم مي آيد با پيروزي انقلاب اسلامي احمد حسن البكر كه رئيس جمهور عراق بود براي امام (ره ) پيام تبريك فرستاد و پيروزي انقلاب اسلامي ايران را به محضر حضرت امام (ره ) تبريك گفت , ولي چند ماهي طول نكشيد كه صدام حسين ; معاون اول حسن البكر , حسن البكر را كنار گذاشت و رياست جمهوري عراق , رهبري حزب بعث عراق و فرماندهي كل قوا را به عهده گرفت .
صدام شخصيتي بسيار جاه طلب , بسيار خشونت طلب و يك شخصيت وابسته و تحقير شده بود; تحقير صدام هم از اين جهت بود كه خودش قرارداد 1975 را امضا كرده بود , قراردادي كه حد مرز دو كشور در سازمان ملل ثبت شده بود و قرارداد بين المللي قابل نقض يك طرفه نيست و يك كشور نمي تواند به تنهايي نقض كند , ولي صدام از آنجائيكه خودش اين قرارداد را امضا كرده بود , با آن خصوصياتي كه داشت وقتي ديد محيط بين المللي و محيط منطقه اي عليه ايران است با آن حس جاه طلبي و آرزوهايي كه داشت و مي خواست رهبري جهان عرب را عهده دار شود و بتواند مثلا نقش جمال عبدالناصر را در چند دهه گذشته به عهده بگيرد و قدرت برتر منطقه خليج فارس شود و رسما چند ماه اول پيروزي انقلاب اسلامي شروع به شعار دادن كرد از جمله بازپس گيري جزاير ايراني و ادعاي اينكه خوزستان عربستان است , اقدام به حمله نمود و نقشه هايي نيز چاپ كرد كه در آن خوزستان را با نام عربستان جز استانهاي عراق قلمداد كرد. البته قبل از اين حمله در تسليح , حمايت و پشتيباني نيروهاي ضدانقلاب از جمله خلق عرب در خوزستان و حزب منحله دمكرات و حزب كومله در كردستان ايران تلاش زيادي نمود.
مجموع صحبت من اين است كه عراقي ها در طرح ريزي , هدف گذاري و سازماندهي تجاوز به ايران اساسا خود را برنده يك جنگ كوتاه مدت مي ديدند و با اطمينان از اينكه ظرف چند روز , برنده جنگ خواهند شد و نه تنها خوزستان بلكه به تهران خواهند رسيد , وارد اين جنگ شدند. عراقي ها در ارزيابي توان نظامي ايران امكان هرگونه مقاومت موثر را غيرعملي مي دانستند بنابر اين با بررسي رخدادها و واكنش هايي كه در پي تجاوز به ايران صورت گرفت , مي توانيم بگوئيم كه محاسبات عراق از اوضاع داخلي و ميزان مقاومت نيروهاي نظامي ايران درهم ريخت و همين امر مركز ثقل و نقطه آغاز ناكامي و شكست عراق بود. در واقع قدرت تهاجمي عراق در برابر بسيج نيروهاي انقلابي سپاه و نيروهاي مردمي به سمت جبهه ها رنگ باخت و استراتژي تهاجمي ارتش عراق در خرمشهر و آبادان همان ماههاي اوليه با شكست مواجه شد چرا كه مثلا براي رسيدن به خرمشهر عراقي ها دو گردان را در نظر گرفته بودند كه ظرف 48 ساعت خرمشهر را تصرف كنند كه اين مقاومت 34 شبانه روزي مردم منطقه و نيروهاي پاسدار و عزيزان ارتش و ژاندارمري بخصوص نيروهاي مردمي آبادان و خرمشهر و فرماندهي سپاه خرمشهر شهيد جهان آرا برايشان باوركردني نبود و همه پيش بينيهايشان به هم ريخت .
از جمله چيزهايي كه سبب شد عراقي ها در محاسبات نظامي خودشان مواجه با شكست شوند , در نظر نگرفتن نيروهاي سپاه پاسداران و بسيج مردمي بود كه با فرمان امام (ره ) به جبهه هاي نبرد سرازير شدند وليكن براي اينكه من وضعيت را روشن تر عرض كنم به اين مقوله مي پردازم كه سپاه پاسداران تا قبل از شروع جنگ عمدتا درگير صحنه مبارزه با گروهكها و عناصر ضدانقلاب در مناطقي همچون گنبد , كردستان , بلوچستان و خوزستان بود. بخصوص در منطقه كردستان كه خود من مسووليت داشتم , تا قبل از شروع جنگ يعني 31 شهريور تازه شهرهاي بزرگي مثل سنندج , سقز , بانه , مريوان , سردشت و پيرانشهر از دست ضدانقلاب آزاد شده بود و تنها دو شهر بود كه در دست ضدانقلاب بود و سپاه درگير بيرون كردن ضدانقلاب از مناطق غربي كشور و بعضا مناطق شرقي كشور بود , ضدانقلابي كه توسط همين عراق تسليح مي شد , راديو در اختيارشان قرار داده مي شد و حمايت سياسي مي شد. با اين حال با شروع جنگ تحميلي نيروهاي سپاه و بسيج با فرمان امام (ره ) عازم جبهه هاي نبرد شدند و يك مقاومتي را در برابر تجاوز عراق شكل دادند , مقاومتي كه اساسا مبتني بر درك و تلقي سپاه از ماهيت انقلاب اسلامي و ستيزه جويي همه جانبه قدرتهاي خارجي و ضدانقلاب داخلي با آن بود.
سپاه و بسيج با يك روحيه شهادت طلبي و انسجام دروني و با خلاقيت نظامي و با نيروي عقلاني و يك تفكر انقلابي از قابليت بسيار بالايي براي مقابله با تهديدات در صحنه هاي مختلف داخلي و خارجي برخوردار بود و به همين دليل بود كه امام (ره ) در معرفي سپاه فرمودند : « اگر سپاه نبود , كشور نبود. » و اين كلام حضرت امام (ره ) گوياترين عبارت در ترسيم نقش تعيين كننده سپاه و بسيج در روند حوادث و تحولات انقلاب و جنگ بود و هست .
درست است كه در آغاز جنگ ماموريت مستقيم سپاه دفاع از مرزها نبود اما نيروهاي سپاه پاسداران با توجه به ويژگيهايي كه به آن اشاره شد , در كليه محورهاي جنگ بصورت مستقل و يا در كنار نيروهاي ارتش و ژاندارمري حضور داشتند و حضور موثر سپاه و بسيج و مقاومت مردمي در شهرها و در مناطقي كه مورد هجوم قرار گرفته بود , دسترسي عراق به شهرهاي اصلي و عمده را متوقف كرد.
اولين دفاع سازمان يافته توسط نيروهاي تازه نفس سپاه پاسداران در جنوب كي و چگونه انجام شد
حدودا چهارماه بعد از جنگ (از مهرماه تا دي ماه سال 59 ) كه يك وضعيت آشفته اي در سراسر جبهه هاي شمال غرب تا جنوب بود , ما در خوزستان يك ستادي را به نام ستاد عمليات جنوب تشكيل داديم كه اين ستاد به منزله نقطه عطفي در هويت يابي سازمان سپاه در منطقه جنوب بود. از آن به بعد ستاد عمليات جنوب محل تمام هماهنگي هاي دروني و بيروني سپاه و بين منطقه جنوب با مركزيت سپاه در تهران بود. همچنين نيروهاي اعزامي كه از سراسر كشور به جنوب مي آمدند در اين ستاد عمليات جنوب كه ما اول نامش را گذاشته بوديم , پايگاه منتظران شهادت سازماندهي وبه خط مقدم اعزام شدند. اين مكان در يك محلي بود بنام گلف كه در آن بازي گلف مي كردند و ما آن را گرفتيم براي سپاه و نامش را گذاشتيم پايگاه منتظران شهادت يا ستاد عمليات جنوب كه مسئوليت آن به عهده من بود و جانشين من برادر غلامعلي رشيد و مسئول اطلاعات ما شهيد بزرگوار حسن باقري بود.
اين ستاد عمليات جنوب اولين ساختار منسجمي بود كه سپاه در جنوب تشكيل داد و مسئوليت منطقه نبرد را از دهلران تا آبادان به عهده داشت و متناسب با محورهايي كه دشمن هجوم كرده بود يگانها و نيروهايي از سپاه را در 11 محور سازمان داده بوديم كه براي اينكه مردم عزيز در جريان قرار بگيرند از بالا تشريح مي نمايم .
محور يكم : منطقه دزفول در غرب پل نادري بود كه مسووليت آن محور به عهده برادر رئوفي نژاد بود.
محور دوم : منطقه شوش با مسئوليت برادر شهيد دكتر مجيد بقايي بود و جانشيني ايشان را برادر مرتضي صفاري به عهده داشتند.
محور سوم : تپه هاي الله اكبر در شمال بستان بود كه نيروهاي پاسدار و بسيجي مشهدي با فرماندهي برادر رستمي كه فرمانده عمليات سپاه خراسان بود در آنجا مستقر بودند.
محور چهارم : منطقه سوسنگرد و خود شهر سوسنگرد بود كه مسئوليت آن با برادر عزيز جعفري بود.
محور پنجم : محور كرخه كور كه ما نامش را گذاشته بوديم كرخه نور با مسئوليت شهيد علي هاشمي بود.
محور ششم : جاده اهوازـ خرمشهر بود كه عراقي ها تا ايستگاه نبرد پيشروي كرده بودند و مسئوليت آن با برادران سپاه اهواز بود.
محور هفتم : منطقه دارخويين در شمال آبادان بود كه نيروهاي سپاه , بسيج اصفهان و بچه هاي قم در آنجا مستقر بودندو مسئوليتشان با برادر حسين خرازي بود.
محور هشتم : منطقه ماهشهر بود , با مسئوليت برادر اسحاق عساكره .
محور نهم : جبهه فياضيه بود در شمال آبادان با مسئوليت برادر احمد كاظمي .
محور دهم : ايستگاه هفت و دوازده آبادان بود با مسئوليت برادر جعفر اسدي و برادر مرتضي قرباني .اگرچه مسئول عمليات سپاه آبادان برادر بنادري هم نقش بسيار فعالي در آبادان داشت .
و محور يازدهم : خود سپاه خرمشهر بود با مسئوليت شهيد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر.
شكل كار ما هم اين بود كه تعدادي از پاسدارها و تعدادي از نيروهاي بسيجي كه از سراسر كشور به ستاد عمليات جنوب اعزام مي شدند را متناسب با نياز محورها تقسيم مي كرديم و هر هفته جلساتي را در اين ستاد داشتيم كه فرمانده محورها مي آمدند و وضعيت دشمن و وضعيت خودشان را مي گفتند و مشكلات خودشان شرح مي دادند و ما درهمان جلسات براي طرح ريزي عمليات ها بحث مي كرديم ولي بيشترين بحثهاي ما در اوايل جنگ , شناخت دشمن و كسب اطلاعات از استراتژي و تاكتيك هاي دشمن و رفع مشكلات نيروها بود , چون نيروهايي كه به منطقه مي آمدند آموزش ديده نبودند. من يادم مي آيد اكثر اين نيروها با لباس شخصي و با دمپايي مي آمدند و ما در آنجا هم لباس به آنها مي داديم و هم آموزش . لازم است در اينجا بگويم كه ما فقط سه روز به اين عزيزان آموزش مي داديم و آنها را عازم جبهه مي كرديم . البته آن نيروهايي كه خدمت سربازي را انجام داده بودند , خيلي خوب مي توانستند بجنگند , چون شناخت بيشتري داشتند. و ماهيچ مشكلي نداشتيم .
اين برنامه اولين برنامه شكل دهي سازمان يافته سپاه در منطقه جنوب بود و در مناطق ديگر نيز همچون سرپل ذهاب , مريوان و شمال غرب كشور سازماندهي ديگري داشتيم ولي چون من در رابطه با جنوب مسلط هستم , اين مطالب را خدمت شما عرض مي كنم .
ما در همين جلسات كه در ستاد عمليات جنوب برگزار مي كرديم , به چند مسئله اصلي توجه داشتيم . يكي اينكه عملياتهاي محدود را چگونه انجام دهيم دوم اينكه نيروهاي خودمان را براساس وحدت عملياتي با نيروهاي ديگر مانند ارتش و ساير نيروها كه در جنوب مستقر بودند مثل ژاندارمري كه در بعضي از مناطق حضور داشتند يا نيروهاي فدائيان اسلام كه فرماندهي آن را در جبهه آبادان شهيد مجتبي هاشمي به عهده داشت يا نيروهاي نامنظم شهيد چمران كه در منطقه دهلاويه و سوسنگرد حضور داشتند وهمچنين مولفه هايي چون ايمان , عشق و شهادت سازماندهي كنيم .
همچنين جذب نيرو , گسترش سازمان رزم نيروهاي انقلابي با جذب و بكارگيري نيروهاي بسيجي از اولين اصولي بود كه مورد توجه خودمان قرار مي داديم .
واتخاذ تاكتيك هاي جديد با اتكا به نيروهاي پياده و اجراي عمليات در شب را در اين ستاد عمليات جنوب بحث مي كرديم .
آشنايي با وضعيت دشمن , زمين منطقه و اينكه چگونه استفاده كامل را با شناخت بيشتر از زمين و پيدا كردن نقاط ضعف دشمن بكار بگيريم , از جمله ديگر مسائلي بود كه مورد بحث ما واقع مي شد.
ديگر مسئله مورد بحث ما ايجاد شبكه اطلاعاتي در خطوط براي جمع آوري اطلاعات از دشمن و تكيه بر اطلاعات و طرح ريزيهاي عملياتي بود. كه همين جا جا دارد يادي كنيم از شهيد حسن باقري كه در ايجاد سازمان اطلاعات نظامي در منطقه خوزستان و مسئوليتي كه داشت نقش اصلي را عهده دار بود.
استفاده بيشتر از سلاحهايي كه در اوايل جنگ مهمات آنها را در اختيار داشتيم . همچون ژـ 3 و آرپي جي و خمپاره به تعداد محدود , ولي ما مي خواستيم با اين امكانات مختصري كه داريم عملياتهاي محدود را آغاز كنيم و اين اصولي بود كه در همان ماههاي اوليه جنگ در ستاد عمليات جنوب مورد توجه ما بود و من مي توانم بگويم ما با همين اصول تا قبل از آغاز عملياتهاي بزرگ , حدود 12 عمليات محدود را در منطقه جنوب و قسمتي هم در منطقه غرب كشور طرح ريزي كرده و انجام داديم كه اگر فرصتي شد شرح آن را بيان مي كنم .
از ويژگيهاي مهم دفاع مقدس , حضور جوانان پرشوري بود كه هيچگونه تحصيلات كلاسيك نظامي و استراتژيك جنگ نداشتند ولي با هوش و ذكاوت بالا و اعتماد حضرت امام (ره ) در تبيين و تعيين اختيارات , لشكرهايي را فرماندهي نمودند كه در عمليات مختلف چون قمر درخشيدند و پيروزي را به ارمغان آوردند , شما نيز به عنوان يكي از همين جوانان پرشور انقلابي , اين مسئله را چگونه تحليل و تفسير مي فرمائيد
از نظر سني مي توانيم بگوئيم محور مقاومت و پيروزيها در جنگ جوانان بودند و هفتاد درصد از نيروهاي بسيجي و سپاهي شركت كننده در جنگ نيروهاي جوان زير 25 و 30 سال بودند و به همين تناسب هفتاد در صد شهداي جنگ را جوانان تشكيل مي دهند; جواناني كه از سه خصوصيت بارز برخوردار بودند :
خصوصيت اول آنها , صلابت , ايمان و باورهايي كه به خدا , به نصرت الهي و به آخرت و شجاعتي متكي به ايمان و يقين به آخرت داشتن آنها بود.
دومين خصوصيت آنها نبوغ فكري و برتري خلاقيت آنها نسبت به دشمن بود يعني اكثر فرماندهان ما چه فرماندهان پاسدار و چه فرماندهان بسيجي ما زير 25 سال بودند و ما حتي فرمانده گردان و تيپ بسيجي داشتيم و اينها به همين سادگي انتخاب نمي شدند بلكه بايد لياقت خودشان را در جبهه نشان ميدادند , اول فرمانده گروهان مي شدند بعد فرمانده گردان و بعد از آن محور و تيپ , تا استعداد , نبوغ , شجاعت و قدرت فكري خودشان را در طرح ريزيهاي عمليات نشان نمي دادند , رشد پيدا نمي كردند. و اين جوانان با استعدادي كه از سراسر كشور مي آمدند , بسياري از آنها دانشجو بودند و مي آمدند براي سه ماه در جبهه بمانند , اما به خاطر ضرورت مي ماندند و به خاطر نبوغ و استعداد بالايشان به مدارج بالاي فرماندهي مي رسيدند. و خصوصيت سومشان اطاعت و تبعيت اين جوانان از امام بود. نيروهاي جوان در طول هشت سال دفاع مقدس واقعا وفاداري خودشان را به امام نشان دادند. واقعا با اين قلب هاي پاك مطيع امام بودند. من باتمام وجودم مي گويم : اين جوانهايي كه از امام تبعيت كردند و به جبهه ها روي آوردند اگر روز عاشورا هم بودند , همين جوانها در كنار امام حسين (ع ) با همان وفاداري ياران حسين بي علي (ع ) مي ايستادند. حقيقتا جبهه هاي ايران , خوزستان ايران , كربلاي ايران و كربلاي دومي بود كه امامش ; امام خميني (رضوان الله تعالي عليه ) بود كه با همان عشق اين جوانها فرمان امام را فرمان خدا مي دانستند , دفاع را واجب مي دانستند. يادم مي آيد ده روز قبل از عمليات فاو وقتي محضر امام بزرگوار رسيديم , امام (ره ) فرمودند : « اصلا فرمانده كل قوا خداست و همان خدايي كه به شما امر كرده نماز بخوانيد , همان خدا به شما امر كرده دفاع كنيد و دفاع واجب است . »
و اين جوانها با عشق به امام و اطاعت از امام جانشان را فداي انقلاب اسلامي و فداي دفاع از كشورشان , شرفشان , ملت شان و دفاع از عزت و استقلالشان كردند و اين اطاعت از امام مخصوص جوانها نبود بلكه از آن پير مردها و پيرزنهايي كه در پشت جبهه ها بودند و تدارك جبهه ها را مي ديدند تا آن مادري كه فرزندش را به جبهه مي فرستاد و يا آن همسري كه همسرش 8 سال در جبهه ها مي جنگيد و اين همسر در منزل بچه ها را بزرگ مي كرد و بار اداره كردن منزل را به دوش مي كشيد , اين ها هم اطاعت عاشقانه از حضرت امام داشتند و ايستاده بودند و اين همان عمق جبهه بود يعني سراسر ايران عمق جبهه بود. روستاها , مدارس , كارخانجات , ادارات , دانشگاهها و حوزه هاي علميه عمق جبهه ها بود. ما چند هزار شهيد طلبه و روحاني داريم و اين همان مظهر اطاعت از امام بود.
ولي در رابطه با جوانان باز من اين جمله را تكرار مي كنم كه هسته اصلي كه باعث ناكام كردن دشمن و متوقف ساختن دشمن در دسترسي به شهرهاي بزرگي مثل آبادان , اهواز و دزفول بود , مقاومت جوانان اين كشور بود كه اگر اين مقاومت ها نبود , اين شهرهاي بزرگ هم سقوط كرده بودند.
با اين اوصاف كه شما فرموديد آيا جوانان امروز را هم با اين روحيات و نبوغ مي بينيد
من بر خلاف بعضي از نظرات سطحي كه با يك نگاه ظاهري جوانان كشور ما را مي سنجند و فكر مي كنند اين جوانان با جوانان اوايل انقلاب فاصله زيادي گرفتند , قبول ندارم و اعتقادم اين است كه اگر دشمنان اين كشور به ايران حمله كنند همين جواني هم كه زلف هايش را بلند كرده , روغن زده و يا شلوار تنگ پوشيده , براي دفاع از كشورش عازم جبه ها مي شود , يعني من دفاع در مقابل دشمن متجاوز را در خون و رگ و غيرت جوانان ايراني مي بينم كه همين جوانهائيكه شما در خيابان مي بينيد وقتي ببينند كشورشان در خطر است , وقتي ببيند خانه و كاشانه شان در خطر است , همين جوانها اسلحه به دست مي گيرند و مي آيند به جبهه هاي نبرد.
در بعد ايماني هم تصورم اين نيست كه اكثر جوانها ايمانشان را از دست دادند. چون من اوضاع كشور را در قبل از انقلاب ديدم و مي دانم و اين وضعيت را به تناسب آن زمان يك وضعيت مناسب مي بينم . ما الان جوان مومن بسيار زياد داريم . حقيقتا عرض مي كنم . چون مادر جمع هاي مختلفي كه مي رويم نه فقط جمع هاي بسيجي بلكه در جمع هاي غير بسيجي هم اينگونه است . به همين خاطر من تصورم اين است كه اگر يك زماني كشور تهديد شود , اكثريت جوانان اين كشور در هر صنفي و در هر شغلي آماده دفاع از كشور , از نظام و ملتشان هستند و اين روحيه مقاومت , ايستادگي و غيرتمندي در مقابل دشمنان را من در جوانان زنده مي بينم .
پس شما معتقد به شكاف بين نسلها نيستيد
چرا! بحث شكاف يك بحث ديگري است . ببينيد ما بايد قبول كنيم كه از نظر سليقه اي , تفاوتهايي حاصل شده و اين طبيعي است . اصلا اين در تمام دنيا طبيعي است و مخصوص ايران نيست . دنيا در حال تغيير و تحول است و ما نبايد انتظار داشته باشيم فرزندان ما مثل خود ما باشند , نبايد انتظار داشته باشيم , نسل دوم و سوم انقلاب مثل نسل اول انقلاب باشند و اين تفاوت ها در سليقه ها , در بيانات , حتي در انتخاب نوع غذا و الگوي مصرف وجود دارد و قابل مقايسه با يكديگر نيستند. مثلا نسل اول انقلاب نسل بسيار قانعي بود ولي الان نسل دوم و سوم نسل قانعي نيستند , نسلي هستند كه انتظارات زيادي دارند لذا فاصله بين نسلها و تفاوت بين نسلها يك حقيقت است , منتهي اينكه ما چگونه اين فاصله را كم و تبديل به يك فاصله اعتقادي و آرماني و فاصله فرهنگي عميق كنيم , بر مي گردد به مسئولين سياسي و فرهنگي كشور مثل صدا و سيمالله و خود خانواده ها كه بنيان جامعه را تشكيل مي دهند. و ليكن من بسيار به جوانان خودمان اميدوار هستم و وقتي به شهرستانها مي رويم اين اميد ما بيشتر مي شود و وقتي به شهرهاي بزرگ مي رسيم اميد ما يك مقدار كمتر مي شود ولي تحليل شخص من اين است كه معدل جوانان ما در دفاع از كشور معدل بسيار بالا و قابل قبولي است .
از منظر شما مهمترين ويژگي اي كه ماهيت جنگ ما را با جنگ هاي ديگر متمايز نمود و عنوان آن را به دفاع مقدس بدل كرده است , چيست
جنگ عراق عليه ايران مانند هر جنگي ماهيت و ويژگيهاي خاص خودش را دارد و همين امر وجه تمايز و يا افتراق آن با ساير جنگ هاست . تاكنون براي توضيح ماهيت جنگ عراق عليه ايران از عناوين متفاوتي مانند دفاع مقدس , جنگ تحميلي , جنگ جهان سومي , جنگ اول خليج فارس و ساير موارد استفاده شده است .
عناوين ياد شده ناظر بر مفاهيمي است كه در واقع بيان كننده ماهيت جنگ است . فرضا وقتي عنوان دفاع مقدس بيان مي شود , بيشتر بر ماهيت عقيدتي و دفاع در برابر متجاوز تاكيد دارد. يا عنوان جنگ تحميلي بيان كننده اين معناست كه ايران خواستار جنگ نبوده است و بلكه جنگ بر ايران تحميل شده است . همچنين واژه جنگ جهان سومي , بيشتر ناظر بر نحوه بكارگيري سلاح ها , استراتژي و نحوه مديريت عملياتها در سطح كلي تر و مديريت كلان جنگ است . و همچنين عنوان جنگ اول خليج فارس , بيشتر در محل وقوع جنگ تاكيد دارد و اين عنوان را آمريكا با رهبري ائتلاف جهان پس از آنكه عراق كويت را اشغال كرد بنام جنگ خليج فارس ناميد و در تبليغات , جنگ عراق عليه ايران را جنگ اول و جنگ آمريكا بر عليه عراق را در بيرون كردن از كويت جنگ دوم خليج فارس نام گذاشت .
جنگ براساس تصور كلي از مشخصه و ماهيت آن نامگذاري مي شود. و چون برداشت ها متفاوت است , نامگذاري ها نيز تفاوت دارد ولي وجه اشتراك نامگذاري ها بيان كننده نوع تفسير و فهم برداشت از مشخصه هاي كلي جنگ و اهداف و ماهيت آن است . امام (رضوان الله تعالي عليه ) , رهبر كبير انقلاب اسلامي ما با توجه به تحولات سياسي و اجتماعي در چارچوب تفكر ديني با تعريف جديدي از عالم و انسانها و بحث و مفهوم جنگ , جهاد و دفاع در اسلام ماهيت تجاوز عراق به ايران و هدف اصلي از اين اقدام را در چارچوب جنگ كفر با اسلام , جنگ باطل با حق توضيح مي دادند و در واقع در چارچوبي كلي و با ادبياتي ديني و تفسير اعتقادي , سياسي از جنگ , هدف سياسي عراق و حاميانش در رابطه با از بين بردن حكومت ايران كه يك حكومت اسلامي است و ضرورت دفاع متجاوزين را به عنوان يك امر دفاع مقدس ناميدند. مباني تفكر امام (ره ) درباره جنگ در درجه نخست بر پايه ماهيت حكومت ايران و ماهيت حكومت عراق بنا نهاده شده بود , بدين معني كه در ايران يك نظام مردمي , برآمده از يك انقلاب ديني و مردمي شكل گرفته و در عراق يك رژيم غير ديني كه با كودتاه بر سركار مستقر شده است .
همچنين شخصيت و سوابق صدام باعث توجه امام (ره ) به او شد , علاوه بر اين امام (ره ) رفتار صدام و حكومت بعثي عراق عليه مردم عراق را معيار عدم مشروعيت رژيم بعثي و كودتاي عراق مي دانستند.
امام در يكي از جملاتشان مي فرمايند : « جنگ ما با ابرقدرتهاي شرق و غرب نيست , جنگ ما جنگ مكتب ماست عليه تمامي ظلم و جور. جنگ ما جنگ اسلام است عليه تمام نابرابريهاي دنيا و سرمايه داري و كمونيزم , جنگ ما جنگ پا برهنگي عليه خوش گذراني هاي مرفهين و حاكمان بي درد كشورهاي اسلامي است . »
يا در جايي ديگر امام (ره ) اين جنگ را كاملا جنگ بين كفر و اسلام مي دانند و تجاوز به ايران را با توجه به ماهيت انقلابي و مردمي نظام ايران كه با آمريكا و اسرائيل در حال مبارزه است و اين انقلاب اسلامي منافع آمريكا و اسرائيل را به خطر انداخته را به معناي وابستگي عراق به قدرتهاي استكباري و عمل در چارچوب منافع اين قدرتها ارزيابي مي كردند يعني عراقي ها در چارچوب منافع آمريكا و اسرائيل به ايران حمله كردند.
امام اقدام عراق عليه ايران را عملي الحادي و كفرآميز مي دانستند , چنانكه طي سخناني فرمودند : « قيام بر ضد كشور اسلامي و حكومت اسلامي كه الان در ايران مستقر است , همين قيام بر ضد او در حكم الحاد و كفر است . »
به همين دليل امام (ره ) تاكيد داشتند : « ما در جنگ براي يك لحظه نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم . » و علت آن را عمل به تكليف مي دانستند و تاكيد فرمودند : « ما براي تكليف جنگيده ايم . »
امام همچنين عملكرد حكومت عراق را در رفتار عليه مردم كشورش و جنگ با ايران با استفاده از مفهوم اسلام و كفر نقد مي كردند. من خاطرم هست كه امام يك بار در يكي از سخنراني هايشان خطاب به ملت و ارتش عراق اينگونه فرمودند : « شما (مردم عراق ) همه از نزديك جنايت ها و خيانت هاي حزب بعث كافر را ديده و مي بينيد شما تلخي حكومت كافر بعثي را چشيده ايد , شما مي دانيد صدام حسين و رفقاي كافر او , تابع ميشل عفلق و نوكر چشم بسته صهيونيزم و امپرياليزم به امر اربابان جهانخوار خود به ايران و ملت ايران كه با الله اكبر و پشتوانه اسلام عزيز كفار را از ميهن خود راندند , حمله نموده و بي رحمانه برادران ايماني شما را به قتل مي رساند , شما مي دانيد كه اين جنگ بين ايران و بعثي هاي عراق , جنگ بين اسلام و كفر و قرآن كريم و الحاد است . »
لذا ماهيت اين جنگ براي گرفتن خاك و يا گرفتن خوزستان نبود بلكه براي سرنگوني جمهوري اسلامي ايران بود بعنوان يك حكومتي كه مبتني بر احكام قرآن و سنت نبي اكرم (ص ) است . و آن طرف قضيه خود صدام و بعثي هاي عراق قطعا انسانهاي كافري بودند. و كشتار مردم عراق و كشتار علماي عراق , كفر بعثي ها را بيشتر عيان مي كرد.
اصلا در مرامنامه شان تفكر الحادي شان مشخص است و الحادي تفكر مي كنند و حزب شان براساس كفر بنانهاده شده است .
عراقي ها در ارزيابي توان نظامي ايران امكان هرگونه مقاومت موثر را غيرعملي مي دانستند , بنابراين با بررسي رخدادها و واكنش هايي كه در پي تجاوز به ايران صورت گرفت , مي توانيم بگوئيم كه محاسبات عراق از اوضاع داخلي و ميزان مقاومت نيروهاي نظامي ايران درهم ريخت و همين امر مركز ثقل و نقطه آغاز ناكامي عراق بود.
سپاه و بسيج با يك روحيه شهادت طلبي و انسجام دروني و با خلاقيت نظامي و با نيروي عقلاني و يك تفكر انقلابي از قابليت بسيار بالايي براي مقابله با تهديدات در صحنه هاي مختلف داخلي و خارجي برخوردار بود و به همين دليل بود كه امام (ره ) در معرفي سپاه فرمودند : « اگر سپاه نبود , كشور نبود. » و اين كلام حضرت امام (ره ) گوياترين عبارت در ترسيم نقش تعيين كننده سپاه و بسيج در روند حوادث و تحولات انقلاب و جنگ بود و هست .
ستاد عمليات جنوب اولين ساختار منسجمي بود كه سپاه در جنوب تشكيل داد و مسئوليت منطقه نبرد را از دهلران تا آبادان به عهده داشت و متناسب با محورهايي كه دشمن هجوم كرده بود , يگانها و نيروهايي از سپاه را در 11 محور سازمان داده بوديم .
هسته اصلي كه باعث ناكام كردن دشمن و متوقف ساختن دشمن در دسترسي به شهرهاي بزرگي مثل آبادان , اهواز و دزفول بود , مقاومت جوانان اين كشور بود كه اگر اين مقاومت ها نبود , اين شهرهاي بزرگ هم سقوط كرده بودند.